فقط میخوام بشینم خونه و دکستر ببینم. توقع زیادیه؟به جاش نشستم و دارم ارائه فارسی رو میخونم. راجبه کتاب شرح زندگانی من از عبدا... مستوفیه. مرد باحالی بوده. حدود صد سال پبش زندگی نامه خودش و دربار و کلا اون زمان رو نوشته.چیزای خنده داری نوشته. عجیبه چون طوری نوشته که انگار واقعا برای مردم اینده نوشته. همه چیز رو دقیق و از اول توضیح میده. یه بخ
شیش میگه ( البته با زبان و کلام خیلی فصیح تر) که موقع عروسی نون و پنیر میبندن به کمر عروس. خوبیش هم اینه که نون برکته و پنیر هم همیشه هست و هردوتا مقوی و سالم و خوبن... ولی اصلش که کسی نمیگه واسه اینه که داماد شب عروسی گشنش میشه و باید یه غذای سردستی بهش بدن بیچاره :)) حالا سوال پیش میاد که چرا مادر داماد این نون و پنیر رو نمیذاره پیش خودش، که باید بگم دیگه داماد باید یاد بگیره اگه نیازی داشت با کمک همسرش برطرف کنه و سریع نره سراغ مادرش. مخصوصا که اولین لقمه ای که از دست زنت بگیری خیلی هم صواب داره :)) بعد سوال پیش میاد که چرا مثلا جوجه کباب نمیبندن به کمر عروس؟ که جوابش اینه که داماد باید یاد بگیره اگه از زنش کمک بخواد در حد همون نون و پنیر نصیبش میشه! باید رو پای خودش بایسته و کار کنه :)))کلا ادم باحالی بوده. اگه کتابش کوچیک بود میخوندمش ولی سه جلد هرکدوم حدود هزار صفحه ایه. in love with the devil...
ادامه مطلبما را در سایت in love with the devil دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : anakin بازدید : 96 تاريخ : جمعه 25 آذر 1401 ساعت: 12:13